جدول جو
جدول جو

معنی دروازه گاه - جستجوی لغت در جدول جو

دروازه گاه
(دَرْ زَ / زِ)
چیزی که پیش کوهۀ زین از زیادت پهلوی زین است و معرب آن درواسج است. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ورزشکاری که درون دروازه ایستاده و از ورود توپ به آن جلوگیری می کند، نگهبان دروازه، پاسبان در شهر یا در قلعه
فرهنگ فارسی عمید
(دَرْ زَ / زِ)
دروازه بان. دراب. (یادداشت مرحوم دهخدا). بواب. و رجوع به دروازه بان شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْ زَ)
دهی است از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد واقعدر 16 هزارگزی جنوب خاوری بجستان و 6 هزارگزی جنوب راه شوسۀ عمومی گناباد به بجستان. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ زَ)
دهی است از دهستان بیات بخش نوبران شهرستان ساوه واقع در یکهزار و هفتصد گزی شمال باختری نوبران. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ زَ / زِ)
حاجب. بواب. (آنندراج). دروازه وان. دراب. (یادداشت مرحوم دهخدا). پاسبان دروازه. (ناظم الاطباء) :
مانا که هست گردون دروازه بان دربند
اجری است آن دو نانش زانعام شاه کشور.
خاقانی.
پس آنگه به دروازه ها تاختند
ز دروازه بانان سر انداختند.
ملا عبداﷲ هاتفی (از آنندراج).
، دراصطلاح بازی فوتبال، محافظ دروازه. گلر.
لغت نامه دهخدا
آنکه مامور حفاظت دروازه شهر یا قلعه است، پاسبان دروازه، (فوتبال) محافظ دروازه گلر
فرهنگ لغت هوشیار
دروازه بان، نگهبان دروازه
فرهنگ گویش مازندرانی